تاريخ و سيره/ مظهر حق/ فصل چهارم: فضايل اميرالمومنين عليه السلام

دعوت پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» در ابتدا به صورت پنهاني بود. پس از سه سال از آغاز بعثت، دستور آمد که:

«وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ[1]»

خويشان نزديک خود را از عذاب خدا انذار ده.

به همين منظور، پيامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»، از علي«سلام الله علیه» را که آن روز سيزده سال بيش‌تر نداشت، خواست تا طعامي آماده كند و فرزندان عبدالمطّلب را جمع کند تا با آنان سخن بگويد و آن چه از طرف خداوند، فرمان گرفته، به آنان برساند. علي«سلام الله علیه» نيز درخواست پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» را اجابت کرد و حدود چهل نفر از فرزندان عبد المطلب را دعوت کرد که در ميان آنان، عموهاي پيامبر ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب نيز بودند. پس از آن که همگي غذا خوردند، پيامبراکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» رو به آنان کرده، فرمودند: اي فرزندان عبد‌المطّلب، به خدا سوگند، هيچ جواني را در عرب نمي‌شناسم كه براي قومش چيزي بهتر از آن چه من براي شما آورده‌ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده‌ام و خداي متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، ياري مي‌دهد تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟

هيچ کس پاسخ مثبت نداد جز علي«سلام الله علیه». پس پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمود: اين، برادر و وصي و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد[2].

در بعضي از نقل‌ها آمده است که پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»تقاضاي خود را سه بار تکرار کرد، امّا در هر بار فقط علي«سلام الله علیه» بود که پاسخ مثبت داد[3]. تا آخر، کمک‌کار و پشتيبان وفاداري براي پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بود.

 

پی نوشت ها:

[1]. شعراء / 214.

[2]. . ن. ک: تفسير القمي، ج 2، ص 124؛ الأمالي (للطوسي)، ص 582؛ تفسير فرات الکوفي، ص301؛ تاريخ الأمم و الملوک، ج 2، ص 319؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص47؛E F الکامل في التاريخ، ج 2،‌ ص 60؛ شرح نهج البلاغة، ج 13، ص 210.

[3]. علل الشرائع، ج 1، ص 165.